باید از محشر گذشت
این لجن زاری که من دیدم سزای صخره هاست.
گوهر روشن دل از کان جهانی دیگر است
عذر می خواهم پری عذر می خواهم پری
من نمی گنجم در آن چشمان تنگ.
با دل من آسمانها هم تنگی می کنند.
روی جنگلها نمی آیم فرود
شاخه زلفی گو مباش. . . آب دریاها کفاف تشنه ی این درد نیست.
. . .